جدول جو
جدول جو

معنی باده خواری - جستجوی لغت در جدول جو

باده خواری
(دَ / دِ خوا / خا)
عمل باده خوار. می خوردن. شراب خوری. می گساری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باده گساری
تصویر باده گساری
می گساری، باده نوشی، باده خواری
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ / دِ خوا/ خا)
عمل گنده خوار. رجوع به گنده خوار و گنده خور شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خوا / خا)
عمل دانه خوار. غذا کردن از دانه، چینه خواری
لغت نامه دهخدا
(اَ دُهْ خوا / خا)
اندوه خواری. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اندوه خواری شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ گُ)
می خوارگی. باده پیمائی. شرابخوارگی. باده نوشی. می گساری. باده خواری. و رجوع به باده پیمائی شود
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژُ)
شرابخوار. (آنندراج). شرابخواره. می خواره:
چون دل باده خوار گشت جهان
با نشاط و کروز و خوش منشی.
خسروی.
چو از می گران شد سر باده خوار
سته گشت رامشگر و می گسار.
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژُ کَ دَ / دِ)
خواهندۀ شراب. خواهان می. طالب شراب:
وز آنجایگه شد بنزدیک شاه
ز شادی شده رای او باده خواه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده خواری
تصویر گنده خواری
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه خواری
تصویر دانه خواری
خوردن دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده خواری
تصویر مرده خواری
عمل و شغل مرده خوار مرده خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انده خواری
تصویر انده خواری
غمخواری تعهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده خوانی
تصویر ساده خوانی
عمل ساده خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باده گساری
تصویر باده گساری
عمل باده گسار شرابخواری میخواری
فرهنگ لغت هوشیار
باده خوری بی ترس و بیم، شرابخواری باده گساری، شادی شادمانی، خوشگذرانی عیاشی، مطربی، فاحشگی روسپی گری
فرهنگ لغت هوشیار
خوردن لاشه، خوردن مال مردم بجبر و حیله، از طریق نامشروع زندگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باده گساری
تصویر باده گساری
شراب خواری، میخواری
فرهنگ فارسی معین
باده پیما، باده گسار، باده نوش، شراب خواره، شراب خوار، می خواره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باده پیمایی، شراب خواری، می خواری، میگساری
فرهنگ واژه مترادف متضاد